آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان کلبه زیبایی سفر کردم به شهر بی ستاره که گفتم شاید اونجا غم نباره ولی دیدم که غم اونقدر زیاده که هر جا پابذارم غم بباره گرفتم چتری روی سرم زود ولی غم کرده اونو پاره پاره نفهمیدم که جنس غم چی بوده که چتر من به زیرش زاره زاره درست کردم با عشقت جون پناهی چنین ابر غمو کردیم بی چاره نظرات شما عزیزان: شنبه 5 آذر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : نادیا
|